در روایت فتح استارتی زده شد که این استارت، زمینهای شد برای اینکه بسیاری از فیلمسازان دنیا به آن توجه کنند. البته در این زمینه ما نقطهضعفی داشتیم و آن اینکه از همان روزهای اول، هرگز به موضوع پخش در سینما فکر نکردیم. یعنی اساساً پخش آثار موضوعیت نداشت و تصور میکردیم سینما با ساختهشدن آثار، تمام میشود. همین امر باعث شد که ما آرامآرام تبدیل به جزیرهای شویم که جدا از جهان آثاری تولید میکند و آنها را برای خودش پخش میکند. همین نقطه ضعف باعث شد که امروز ما دست به دامن افرادی شویم که براساس تجربیات فردی خودشان سینمای ایران را برای غربیها توصیف میکنند و شناخت فضای آکادمیک غرب را براساس خوانش خودشان از سینمای انقلاب اسلامی شناخت شکل میدهند. برای همین است که آن اطلاق ایدئولوژیک یا حاکمیتی بودن در خوانش از سینمای ایران شکل میگیرد؛ سینمایی که به نظر میرسد اینگونه نیست.
درباره الزامات بازتاب جهانی فرهنگ انقلاب اسلامی در آثار سینمایی
ما اگر میخواهیم سینما داشته باشیم، راهش این است که دست از رویههای نادرست مدیریتی خود برداریم. مسأله آنقدر بغرنج نیست. ظرفیت فرهنگی ما در رابطه با سینمای دفاع مقدس در حدی است که بتواند با جهان گفتگو کند. جریانی که آقای مجیدی به راه انداخته بود در حدی بود که بتواند با سینمای متفکر جهان گفتگو کند.اما چرا چنین نشد؟ چون ما راه را درست نرفتیم. ما به جای اینکه به فکر دغدغههای فرهنگی خود و به دنبال گفتگو باشیم، به دنبال زدن مدال افتخار بر روی سینهمان هستیم و مدیران فرهنگی به فکر بالیدن به گرفتن جوایز در دوران مدیریتی خود. این راهیست بیراهه که ما را نابود کرده و تصویر نادرستی از ما به وجود آورده است. خیلی عادی ابتدا باید یک سینما داشته باشیم. یعنی سیاستهای تولیدی و توزیعی شفافی داشته باشیم.
فرآیند تولید ما مشکل دارد و باید کمپانیها و دولت به آن رسیدگی کنند. در حوزه توزیع هم همینطور. ما باید با سیاستهای فرهنگی خودمان جلو برویم. به دلیل وقایع چند سال اخیر، تعارض جشنوارهها با ما خیلی علنی و صریح شده است و ما در این شرایط نیاز به تصمیمگیری صریح داریم. یعنی سیاستهای فرهنگی خود را در عرصه سینما روشن کنیم و با این سیاستهای فرهنگی که باید بخش قابل توجهی از آن به بخش توزیع برگردد، بازار تویعمان را تعریف و کنترل کنیم و نهایتاً براساس آن، توضیح درستی از سینمای خود داشته باشیم.
چه باید کرد/ جشنواره های خارجی بلای فرهنگ و سینما داخلی
اولین قدم این است که ما در انتخاب موضوعات دقت کنیم. حواسمان باشد که چه موضوعاتی را میخواهیم انتخاب کنیم؛ اعم از موضوعاتی که در تاریخ معاصرمان رخ داده و یا حتی موضوعات مشترکی که میتواند زمینههای مشترک فرهنگی بین ما و کشورهای دیگر باشد. ما در صورتی میتوانیم حضور پررنگتری داشته باشیم و مبانی انقلاب اسلامی را به دنیا نشان دهیم که بگوییم این مبانی خوانش جهانی دارد و نمونه بارزش همین اتفاقاتیست که افتاده؛ از حوثیهای یمن تا حزبالله لبنان.
نکته دیگر موضوع عرضه است. ما به هرصورت باید به عرضه و گیشه فکر کنیم. عرضه نه بهمثابه اینکه بتوانیم در جشنوارهها حضور پیدا کنیم چراکه مطمئنم تا چند سال آینده این حضور برای ما و برای گفتمان انقلاب اسلامی غیرممکن خواهد بود. چون جشنوارههای دنیا از توکیو تا تورنتو، همه توسط سینمای هالیوود مدیریت میشوند و یکی از ابزارهای مدیریت سینما توسط هالیوود به حساب میآیند.
به نظر نگارنده آنچه که شایسته و بایسته است این است که ما چشممان را به روی جشنوارهها ببندیم و مدیریت فرهنگیمان را بیخیال گرفتن جایزه از جشنوارهها کنیم. اگر مدیر فرهنگی سینمای ما متوجه همین امر ساده شود، آرام آرام متوجه میشود که جشنوارهای که باید فتح کند، قلب مخاطبهاست. یعنی بهطور مثال به جای توجه به جشنوارههای غربی، به جنوب شرقی خود توجه کند. پاکستان یک سوم ایران مساحت دارد و قریب ۳ برابر ایران، جمعیت که اتفاقاً ما بازی رسانهای و سینمایی در آنجا را ۳ هیچ بر ترکیه باختهایم و بازار بزرگ ۲۷۰ میلیونی پاکستان به دست بالیوود، ترکیه و کره نوظهور افتاده است درحالی که قرابتهای فرهنگی ما با پاکستان، به شدت میتواند در این زمینه به ما کمک کند. پس مولفه دیگری که میتواند به ترویج گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه جهانی سینما به ما کمک کند، رفتن به سمت کشورهای همسو و همدل به عنوان هدفهای اصلی بازار مصرف خودمان است. با این رویکرد، تولیدات ما رنگ و بوی متفاوتی خواهد گرفت.