«سیانور» را به سفارش کسی نساختیم/ بابت کاراکتر روحانی «روزبلوا» همچنان حساب پس می‌دهم
کد خبر: ١٦٣٦٦٢ تاریخ انتشار: ٢٢ آذر ١٤٠٠ - ١٤:٣٠
صفحه نخست » مطالب وسط
بهروز شعیبی :
«سیانور» را به سفارش کسی نساختیم/ بابت کاراکتر روحانی «روزبلوا» همچنان حساب پس می‌دهم

فیلمنامه «سیانور» به مدت دوسال در دفتر اغلب تهیه‌کنندگان در حال چرخیدن بود تا اینکه پس از سریال «پرده‌نشین» با آقای «سید محمود رضوی» درباره اینکه پروژه بعدی ما چه باشد گفت و گو می‌کردیم.

 
مینی سریال «روز بلوا» در هفته‌های اخیر در شبکه نمایش خانگی منتشر شد و برخلاف سریال‌های ساخته شده پرهیاهو اما عاری از محتوای استاندارد شبکه نمایش خانگی با استقبال گسترده مخاطبان مواجه شده است. این فیلم سینمایی که در قالب مینی‌سریال در شبکه نمایش خانگی عرضه شده یکی از بحث‌انگیزترین آثاری محسوب می‌شود که مخاطبان نگاه ویژه‌ای به محتواهای آن، با توجه به رخدادهای سیاسی چند سال اخیر دارند.
 
در حالیکه «روزبلوا» حین برگزاری جشنواره فجر با بی‌مهری‌های فراوانی مواجه شد اما بر اساس آمارهای رسمی از زمان توزیع قسمت اول با استقبال بسیار قابل اعتنای مخاطبان مواجه شد. به این بهانه با «بهروز شعیبی» کارگردان کم‌حاشیه اما جنجالی این مینی‌سریال درباره حواشی سال‌های اخیر آثارش به گفت‌وگو نشستیم.
 
 
من به عنوان بهروز شعیبی مستقل از اینکه در این مصاحبه تلاش می‌کنید که من کدام «ور» یا طرف سیاسی دارم یا نه، با یک جمله صریح می‌توانم پاسخ شما را بدهم. من برآمده از جامعه و مردم همین سرزمین هستم و در فیلم‌هایمان پچ‌پچ‌ها و گفت‌وگوهای مردم را تصویر می‌کنم.
 
* «سیانور» یکی از عاشقانه‌های تاریخی منحصر به فرد سال‌های اخیر سینمای ایران است که به عنوان مخاطب عشق سینما آن را بسیار پسندیدم و چندبار تماشای فیلم طی سال‌های اخیر حاکی از این است فیلم مشمول مرور زمان نشده، در مقدمه راجع به این فیلم و انکار سیستمی و رسانه‌ای آن صحبت کنیم. روند نادیده گرفته شدن «بهروز شعیبی» و آثار شاخصی که طی این سال‌ها ساخته ریشه در ساختن سیانور دارد؟
 
فیلمنامه «سیانور» به مدت دوسال در دفتر اغلب تهیه‌کنندگان در حال چرخیدن بود تا اینکه پس از سریال «پرده‌نشین» با آقای «سید محمود رضوی» درباره اینکه پروژه بعدی ما چه باشد گفت و گو می‌کردیم و به آقای رضوی اصرار کردم که تاریخ معاصر کار کنیم، در شرایطی این پیشنهاد را دادم که فیلمنامه‌ای نداشتیم.
 
آقای رضوی تقریبا یک ربع بعد از این دیالوگ گفت فیلمنامه خوبی مسعود احمدیان به من داده و پس از کمی جستجو فیلمنامه را توی دفتر پیدا کرد و به من داد و خواندم. وقتی فیلمنامه را خواندم به آقای رضوی گفتم اجازه بدهید من کمی راجع فیلمنامه مطالعه کنم، چون آن مقطع تاریخی و مناسبات مربوط به آن را اصلا نمی‌شناختم.
 
ماجرا را خیلی ساده توضیح دادم چون برخی دوستان فکر می‌کنند برخی آثار مثل «سیانور» با الزام ارگانی و سفارش از بالا ساخته می‌شود که با طراحی دراز مدت سینمایی همراه با هدایت اتاق فکری ساخته می‌شود.
 
 
*جالب بود، چون برخی تصور می‌کنند چنین آثاری با طراحی قبلی ساخته می‌شود.
 
اصلا اینطوری نیست، چون سریال «پرده‌نشین» هم به همین صورت ساخته شد. این سریال توسط آقای عبدالرسول گلبن نوشته شده بود و مدتی طولانی در تلویزیون بود و پروژه ساخت آن پیش نمی‌رفت. برگردم به «سیانور» که با خواندن فیلمنامه مطالعات وسیعی را درباره «سازمان مجاهدین خلق» آغاز کردم و با انگیزه‌ای که داشتم بیشتر علاقه‌مند شدم و به محمود(رضوی) گفتم که این فیلمنامه خیلی خوب است، بیا این فیلم را کار کنیم و آقای رضوی مردانه ایستاد تا کار به تولید برسد و از همه توانش استفاده کرد تا به سمت ساخت برویم و با آقای مسعود احمدیان فیلمنامه را بازنویسی کردیم و در این حین با آقایان لطف‌الله میثمی و عزت‌شاهی و ... گفت‌وگو کردیم و به تعریف سینمایی خودمان از آن دوره رسیدیم.
 
 
*با سعید شاهسوندی هم گفت و گو داشتید؟
 
من خیلی دوست داشتم که آقای شاهسوندی فیلم را تماشا کند. به هر حال ایشان نفر سوم حذف سازمانی بوده است، اما ما این شخصیت را حذف کردیم و نمی‌توانستیم شخصیت ایشان را وارد قصه کنیم، چون حجم داده‌های تاریخی و مسیرهای فرعی قصه بشدت افزایش می‌یافت.
 
پتانسیل‌های داستانی حول شخصیت‌های مرتضی صمدیه لباف، وحید افراخته، تقی شهرام، مجید شریف واقفی آنقدر زیاد است که می‌توان برای هر کدام یک سریال نوشت و اگر به شخصیت آقای شاهسوندی می‌پرداختیم مخاطب سرگردان می‌شد، چون روایت آقای شاهسوندی ماجرای جالبی دارد و می‌شود درباره ایشان سریال بسازیم.
 
 
*پس در مرحله اول سفارشی نبودن فیلم مشخص شد، اما چرا به اثر ماندگار و بدون تاریخ مصرفی تبدیل شد. دنبال فوت کوزه‌گری شما هستم.
 
مسئله مهم در روند ساخت فیلم «سیانور» این بود که آیا ما حق داریم در سال ۱۳۹۴، چهل سال پس از ۱۳۵۴، جوانان بیست و چند ساله‌ای که در آن مقطع کار انقلابی کردند را قضاوت کنیم. زمان حذف سازمانی «مجید شریف واقفی» بیست و هفت یا هشت ساله بود و بیشترین سن را داشت. تقی شهرام موقع اعدام در سال ۱۳۵۹ سی و یک ساله بود. پرسش بسیار مهم در مورد ساختن اثر تاریخی این است، آیا حق داشتیم این افراد را قضاوت کنیم، چون جانشان را بر سر اهدافشان گذاشتند.
 
*آیا با این چالش پس از ساخت دست به گریبان بودید یا قبل از ساخت!؟
 
قبل از ساخت فیلم، همه قضاوت‌ها را کنار گذاشته و حتی راجع به لیلا زمردیان قضاوتی مطرح نمی‌شود. این‌ها آدم‌هایی بودند که در دوره‌ای تاریخ را ساختند و جریانی بودند که با تفکرات مختلف تلاش کردند، پس ما حق نداشتیم که آن عده از جوانان بیست و اندی ساله را قضاوت کنیم و من بنا را بر این گذاشتم که داستان را روایت کنم. ، در روز بلوا همین اتفاق افتاد.
 
 
*به خاطر این نگرش هیچ مدیری و جریان رسانه‌ای مستقلی از این اثر مهم سینمایی حمایت نکرد.
 
هیچ کدام از آقایان مدیران افکار خودش را در فیلم نمی‌بیند، چون با یک روایت مستقل مواجه هستند، تنها کسی پای چنین روایت‌هایی صادقانه‌ای می‌ایستد، مردم هستند. سیانور علی رغم کارشکنی‌ها دیده شد، با اینکه فیلم مشمول هیچ تقدیری در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر نشد و تقریبا تمام سعی خود را به کار گرفتند که نگذارند فیلم دیده شود. خاطرتان هست که اکران فیلم در چه روزی در جشنواره فیلم بود.
 
*در آخرین روز جشنواره.
 
دو تا سانس آخر جشنواره فیلم سیانور و به دنیا آمدن محسن عبدالوهاب (به دنیا آمدن) نمایش داده شد، آنهم در شرایطی که اهالی رسانه مشغول بررسی کاندیداها و گفت‌وگو با آن‌ها بودند. این برنامه‌ریزی و جهت‌دهی با فیلمی که در سال ۱۳۹۴ با نگاتیو ساخته شده بود آیا معنی خاصی ندارد؟ برای چاپ نگاتیو سی و پنج واحدی برای اسکن نبود و من تا دقیقه ۹۰ جشنواره توی چاپخانه بودم.
 
 
*ترکیب بازیگران هم بسیار قابل اعتناست، اگر اغراق نکنم، بهترین بازی خانم‌ها هانیه توسلی، بهنوش طباطبایی و حامد کمیلی که تقریبا بازی مسلطی و فوق العاده‌ای به اندازه سیانور تاکنون ندیدم و مهدی هاشمی، یکی از فوق العاده‌ترین ساواکی‌های تاریخ سینمای ایران را بازی کرد.
 
هر کدام از بازیگران برای حضور در این کار با اعتمادسازی خاصی وارد پروژه شدند، برای اینکه پس زمینه‌ای که اغلب هنرمندان از تاریخ‌نگاری قبل از انقلاب داشتند، ساواکی‌هایی بود که تلویزیون تصویر کرده بود.
 
آقای مهدی هاشمی با پیوستنش به این پروژه خیلی به ما کمک کرد. برای اینکه بچه‌های پروژه تصور می‌کردند قرار است از این ساواکی‌های دستمالی شده سریال‌های تلویزیونی را در فیلم سیانور داشته باشیم که تصویر رایج وکلیشه‌ای همان شکنجه‌گران ساواک است.
 
 
* آیا بهروز شعیبی نسبت ایدئولوژیک و سیاسی را در پرداختن به این روایت لحاظ کرده است. از سینما فاصله بگیریم و صریح‌تر سئوال بپرسم آیا شما حق‌العمل کار سیاسی نهاد خاصی در حوزه سینما هستید، دست کم تصویری که برخی رسانه‌های محفلی از شما ساختند این است که شما را در مسیر خودشان مصادره کنند.
 
من به عنوان بهروز شعیبی مستقل از اینکه در این مصاحبه تلاش می‌کنید که من کدام «ور» یا طرف سیاسی دارم یا نه، با یک جمله صریح می‌توانم پاسخ شما را بدهم. من برآمده از جامعه و مردم همین سرزمین هستم و در فیلم‌هایم پچ‌پچ‌ها و گفت‌وگوهای مردم را تصویر می‌کنم.
 
*نگره حکومتی در انتخاب آثار شما تاثیری ندارد.
 
اگر بخواهیم به اصلاح امور پیرامون خودمان کمک‌کنیم، بهتر این است که طرف مردم بایستیم و در بیان موضوعات باید لحن درستی را انتخاب کنیم. این لحن ممکن است در مقطعی متهم بشود به طرفداری سیاسی از... ز.
 
*مگر اشکالی دارد؟
 
به فیلمساز، باید مردم اعتماد کنند. در سراسر تاریخ و در تمام دو دستگی و دوقطبی‌هایی که در کشور ما رخ می‌دهد، مردم دوست دارند حرفشان شنیده شود و این حرف را در نهایت مسئولان بشوند، این اعتمادسازی میان مردم و مسئولان همواره با شکاف مواجه شده است.
 
 
شما که پرده نشین را نادیده می‌گیرد و دوست ندارید چرا هر سال آن را بازپخش می‌کنید، اما هیچ کامنتی به من نمی‌دهید و چرا از من می‌خواهید پرده نشین بسازم؟
 
* تصویری که از محافل رسانه‌ای رسمی و غیر رسمی به مردم پمپاژ می‌شود این است که بهروز شعیبی سال ۱۳۹۳ پرده نشین و سال ۱۳۹۵ سیانور را ساخت، یک دفعه با یک چرخشی سریع فیلم اجتماعی - تلخ دارکوب را در کارنامه‌اش ثبت ‌کرد و بعد هم سریال گلشیفته را ساخت که به لحاظ مضمونی با سریال پرده‌نشین و سیانور از حیث محتوای بشدت متفاوت بود. با چنین دستمایه‌های تحلیلی، گفتمانی تحت عنوان «وسط‌باز» مطرح می‌شود. موضوعی که از دو سویه مطرح می‌شود و این روزها درباره اغلب اهالی سینما علی الخصوص اصغر فرهادی مطرح می‌شود.
 
بخشی از جریان مدیریتی و بخشی از بدنه سینما دوست دارند که این اتهامات‌ و برچسب‌ها به برخی فیلمسازان زده شود. آقای فرهادی اگر فیلمی بسازد و جایزه بگیرد بارصدها عنوان اتهامی مواجه خواهد بود و اگر آثار در فستیوال‌های مهم دنیا دیده نشود، خیلی راحت‌تر زندگی خواهد کرد.
 
اگر فرهادی فیلمی بسازد که اثرش در همه جای دنیا مورد اقبال قرار نگیرد، فرهادی فیلمسازی خوبی است. به محض اینکه مورد اقبال جشنواره‌ها قرار بگیرد سیر اتهامات آغاز می‌شود. در بهترین حالت یک تدبیر ناخودآگاه از سوی بخشی از بدنه سینما و مسئولین پمپاژ می‌شود تا مردم به سینماگران اعتماد نکنند. دلایلش را عرض می‌کنم تا به انتقاداتی هم که به صورت مشابه در مورد بنده مطرح کردید را پاسخ می‌دهم.
 
سینماگر فیلمش را اگر با کمک خصوصی و دولتی بسازد درباره مسائل مالی‌اش باید پاسخگو باشد. شخص دیگری پرونده مالی دارد، فیلمساز دانسته و ندانسته، با این متهم یا محکوم همکاری کرده است و پول این فرد وارد حوزه فرهنگ شده است، یک ارگانی دیگری هم به صورت موازی در حوزه فرهنگی سرمایه گذاری می‌کند. در این شرایط من اگر با بخش خصوصی کار کنم اولین اتهام و در خوشبینانه‌ترین حالت، اولین پرسش از من این است که می‌دانید این پول از کجا آمده؟ با اوج همکاری کنم می‌گویند: "سفارش اوج را ساختی؟ "، با تلویزیون کار کنم خواهند گفت در این شرایط کسی با تلویزیون کار نمی‌کند، چرا با تلویزیون کار کردی!؟ با شبکه نمایش خانگی همکاری کنم در بدنه دولتی به من خواهند گفت: تلویزیون را رها کردی در حالیکه شما(یعنی من) پایگاهتان تلویزیون بوده است. ما دو راه بیشتر نداریم، یا بیفتیم در بازی جدیدی یعنی رویکردی اتخاذ کنیم که شکل تبلیغاتی‌اش به نفع خودمان باشد یا اینکه بیاییم بدنه سینما را با خودمان همراه کنیم.
 
چرا این حرف‌ها را درباره من مطرح می‌کنند چون مورد تائیدبرخی دوستان نیستم از طرفی مردم می‌دانند من با سفارش جایی کار نمی‌کنم و تجربه سیانور کاملا شخصی است.
 
*با اینکه خبری آنچنانی درباره «بدون قرار قبلی» منتشر نمی‌کنید و ولی از تکاپوهایتان متوجه شدم در جشنواره پیش رو با چنین قضاوت‌هایی روبرو خواهید بود.
 
مطمئن باش ما امسال در این بازی خواهیم افتاد، باید جواب پس بدهیم که بودجه فیلم از کجا آمده، چه کسی از شما حمایت کرده است. من اعتقاد دارم هرچقدر فیلم کیفی‌تر باشد، حواشی بیشتری برایم خواهند ساخت. «بدون قرار قبلی» را من بر اساس باورهایی که دارم، کار کردم و لطف خداست که موضوعاتی را دوست دارم، شرایط ساخت آن پیش می‌آید و گرنه امروز می‌توانم بدون دغدغه با شما بنشینم و راحت حرف بزنم و حواشی سریال روز بلوا را نداشته باشم، در صورتیکه سریالی نظیر گلشیفته را بسازم. با گلشیفته از همه فشارهایی که حول من شکل گرفته بود، فرار کردم.
 
*چه فشارهایی؟
 
تبلیغاتی علیه وجود دارد که کاملا آگاهانه است و برای من ...
 
 
هیچکدام از مدیران تلویزیون که پس از دوره ضرغامی آمدند به من نگفتند که سریال پرده نشین اثر خوبی بود اما هر کاری هم ما می‌خواستیم بسازیم به من می‌گفتند که آیا این اثر مثل پرده نشین خواهد شد؟
 
*شاید سازماندهی شده؟
 
شاید سازماندهی نشده، ولی از سوی افرادی ساخته می‌شود که بخشی از آن‌ها ممکن است از دوستان خود بنده باشند و مرا منتسب کنند به ارگان‌های مختلف. از طرفی مردمی هستند که قضاوت‌های پمپاژ شده در جامعه را باور می‌کنند و از سوی دیگر افرادی هستند که با درونمایه آثار ما همانطوری که هست مواجه می‌شوند و از پس زمینه‌ها مطلع نیستند.
 
من این موضوع را به روشنی اثبات می‌کنم مدیران و مسئولانی در دیده نشدن فیلم «سیانور» نقش جدی داشته‌اند. پس از پخش سریال «پرده نشین» تلویزیون دوباره جشنواره جام‌جم را برگزار کرده و این سریال را به صورت مطلق نادیده گرفته است. پرده نشین در حد فاصل رفتن آقای ضرغامی و آمدن آقای سرافراز پخش شد.
 
هیچکدام از مدیران تلویزیون که پس از دوره ضرغامی آمدند به من نگفتند که سریال پرده نشین اثر خوبی بود اما هر کاری هم ما می‌خواستیم بسازیم به من می‌گفتند که آیا این اثر مثل پرده نشین خواهد شد؟ می‌گفتم که شما که پرده نشین را نادیده می‌گیرید و دوست ندارید چرا هر سال آن را بازپخش می‌کنید، اما هیچ کامنتی به من نمی‌دهید و چرا از من می‌خواهید پرده نشین بسازم؟ شما باید به من بگویید که یک کار جدیدتر و یک پله جلوتر برو! سریال‌های مرا رد می‌کنند با این استدلال که می‌گویند حال و هوای پرده نشین در متن آن نیست. چرا مدیران سینما و مدیران سیما با من چنین می‌کنند، چون من به باور مخاطب آثارم نزدیک‌ترم.
 
امروز می‌توانم به صراحت بگویم روایتی را که باورش نداشتم نساخته‌ام. یک جمله را به سفارش شخص، ارگان و نهاد در فیلم‌هایم استفاده نشده است. اگر جمله‌ای، شخصیتی، روایتی را تصور می‌کنی در فیلم‌های من هست که به سفارش جایی ساخته‌ام پیدا کردی و تصور می‌کنی برخلاف باور بهروز شعیبی ساخته شده، به صورت مصداقی مطرح کن تا پاسخ بدهم و از آن دفاع کنم.
 
* سفارش گرفتن فیلمساز اِشکال و عواقبی دارد؟
 
به نظرم اشکالی ندارد، اما درباره کار سفارشی و منتسب شدن به جایی؛ باید افکار عمومی را به درستی آماده کرد. اشکال زمانی به وجود می‌آید که مخاطب آثار ما (یعنی برخی همکارانم در سینما) و مخاطب شما باید به درونمایه و محتوای اثرتان به عنوان فیلمسازی مستقل اعتماد کند و اگر جایی هم به عملکرد نظام و حاکمیت مهر تائید می‌زنی باید باور کند، این اعتمادسازی نباید خدشه‌دار شود. ما الان بیش از ۵۰ سال درگیر اتهام و برچسب‌زنی و هنرمندان با عناوین «هنرمند حکومتی» و غیرحکومتی هستیم و این مسئله به سال‌های اخیر در جمهوری اسلامی ارتباطی ندارد.
 
من با تفکر چپ مبتنی بر سوسیالیسم عدالت‌محور مشکلی ندارم، حتی با شِق عملیاتی عدالت‌محور آن‌هم مشکلی ندارم اما بشدت با آن بخشی که از آن استفاده اداری و سازمانی می‌کنند و همچنان به دنبال پررنگ‌ کردن گفتمان «هنرمند حکومتی» و غیر حکومتی است می‌سازد، مسئله دارم. توصیه‌ هم به این دنباله‌روهای این گفتمان با عنوان روز «وسط‌باز» این است که آقایان با این گرایش! لطفا تفکر و اندیشه مردم را دستکاری نکنید.
 
مردم باید به هم اعتماد داشته باشند، مردم اگر دوگانگی دارند، این دوگانگی ریشه در انتقاد به عملکرد سیستم در حوزه اداری – پارلمانی است نه تفکر زیستی وقتی در جامعه امروز قصد فاصله‌گذاری میان فردی با جامعه را داری و می‌خواهی چنین تقسیم‌بندی خاصی را در افکار عمومی ترسیم کنی، بهترین راه این است که او را با اتهامات عقیدتی مواجه ‌کنی. در ادامه این روند گفتمان حکومتی یا حکومتی نبودن را آنقدر اگزجره می‌کنند که برای افرادی امتیازات فراوانی دارد و برای دیگرانی ضررهای فراوان.
 
*در روز بلوا قرائت خودتان را ساختید یا روایتی که به شما سفارش داده شد؟
 
روایت تیم خودمان است، من، آقای تراب‌نژاد و مهران کاشانی روی فیلمنامه کار کردیم و این طرح را به سازمان اوج سفارش دادیم و آن‌ها هم پذیرفتند و دوست داشتند.
 
 
*سازنده روز بلوا سازمان اوج است و با مجوزهای نظارتی جمهوری اسلامی ساخته می‌شود و ناگهان صدای منتقدانه‌ای شنیده می‌شود که شما فیلم ضد جمهوری اسلامی ساختید. این تحلیل میلاد دخانچی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 
این عبارت «ضد جمهوری اسلامی» درباره «روز بلوا» اولین بار در برنامه تصویری «نقد نو» مطرح شد. چرا این مسئله مطرح شد و «روز بلوا» را به عنوان اثر ضد جمهوری اسلامی معرفی کردند.
 
شما بارها در رسانه خودتان انتقادات فراوانی را از زبان «میلاد دخانچی» نسبت به دولت یازدهم و دوازدهم منتشر کردید. سخنان ایشان در برنامه «نقد سینما» درباره «سید محمودرضوی» و «محمد حسین مهدویان» را هم حتما به خاطر دارید.
 
امروز خانمی از همکاران شما می‌گفت در حق فیلم سیانور همان سالی که در آخرین روز جشنواره نمایش داده شده جفا کردند و من هم یک سئوالی پرسیدم این جفا شدن راکجا نوشته‌اید و بازتاب دادید. شما رویکردی را در قبال فیلم داشتید که سیستم سینمایی در ناخودآگاهتان القا کرده و مطابق آن رفتار کردید. کی به من گفتید که فلانی فیلم تو خوب بود؟
 
ایشان داشت خط سیر تولید فیلم «ماجرای نیمروز؛ رد خون» را بررسی می‌کرد. می‌گفت چگونه می‌شود که مشاور تبلیغاتی قالیباف با سازنده فیلم تبلیغاتی حسن روحانی برای ساختن یک فیلم به یک پیمان مشترک می‌رسند. این دو گزاره را در نظر بگیرید و حالا در یک کنار یکی از یافته‌های من بگذارید.
 
برنامه نقدنو در کجا و چه مکانی ضبط می‌شد؟ یکی از آن افراد حاضر در این برنامه پستی منتشر کرد و مسئله را حل کرد. برنامه «نقدنو» در مرکز رسانه‌های ریاست جمهوری (در دولت قبل) ضبط می‌شد. حالا قضاوت را بر عهده مخاطبان می‌گذارم و مخاطب می‌تواند به درک جدیدتری از مفهوم وسط‌باز برسد.
 
از سوی دیگری مسئله اصلی این برنامه فیلم ما بود که نمی‌توانستند فیلم را به خوبی آنالیز و نقد کنند، چون «روز بلوا» را اوج ساخته بود، اما اثر مستقلی بود و انتقادات مردم را مطرح می‌کرد. من معتقد هستم که هر لحظه احتیاج به تغییر داریم و برای این تغییر باید رویکرد انتقادی توام با اعتماد سازی را مدیوم سینما در سطح جامعه افزایش دهد، من با این طرز تلقی «روز بلوا» را ساختم.
 
متاسفانه تحت تاثیر فضایی که برای فیلم حین جشنواره ساخته شد، برخی مدیران همسو با این گفتمان شدند. مردم علاقه‌مند هستند مطالبتشان توسط رسانه‌های مطرح شود وقتی مردم مشکل خودشان از طریق رسانه‌ها و صدا و سیما می‌بینند و در مورد آن صحبت می‌شود متوجه می‌شوند التهابات و اختلافات بالاخره برطرف می‌شود. یکی از این رسانه‌هاسینماست و من اگر بدانم برای تغییر وضع موجود موضوعی را به درستی می‌توانم انعکاس دهم، به رسالت فیلمسازی‌ام عمل کرده‌ام.
 
کدام فیلم سینمایی را دیده‌اید که زمینه تغییرات کلان را فراهم کند، فیلم صرفا می‌تواند تلنگر به جامعه بزند. مثلا آقای داریوش مهرجویی پس از فیلم «دایره مینا» رئیس سازمان انتقال خون که نشد، پس از فیلم دایره مینا سازمان انتقال خون تاسیس می‌شود و خون‌ها آزمایش می‌شوند.
 
مثال دیگرم اصغر فرهادی است. با محتواهای فیلم‌های آقای فرهادی به عدالت رفتار نشده است. اگر ما فرهادی و آثارش را بفهمیم، درخواهیم یافت که نه تنها سیاه‌نمایی نیست بلکه آثارش دارای رویکرد و رهنمونی کاملا انسانی است.
 
درباره «جدایی نادر از سیمین» تفسیرهای فراوانی مطرح شد، غیر از پیام اخلاقی و انسانی فیلم. زوایاهای پیدا و پنهان فیلم به زعم منتقدان تحلیل و تفسیر شد اما همه این محتواها غیر از واقعیت اصلی فیلم بود. فکر می‌کنم با این شرایطی که ساخته شده انتخاب‌های ما سخت‌تر می‌شود، یعنی من آخرین چیزی که باید به آن فکر کنم خود فیلم است. یعنی به سرمایه‌گذار اثرم، به موضوعی که راجع آن کار می‌کنم و مسئله من اینجاست که من از همه طرف قضاوت می‌شوم. کاراکتر اصلی روز بلوا روحانی است و من دارم حسابی جواب پس می‌دهم در صورتیکه خود فیلم قضاوت نمی‌شود.
 
امروز خانمی از همکاران شما می‌گفت در حق فیلم سیانور همان سالی که در آخرین روز جشنواره نمایش داده شده جفا کردند و من هم یک سئوالی پرسیدم این جفا شدن را کجا نوشته‌اید و بازتاب دادید. شما رویکردی را در قبال فیلم داشتید که سیستم سینمایی در ناخودآگاهتان القا کرده و مطابق آن رفتار کردید. کی به من گفتید که فلانی فیلم تو خوب بود؟
 
* اهتمامی را می‌توان در همان سال‌ها رصد کرد که فیلم سیانور قربانی تهیه‌کننده‌اش شده است. چون در سال‌های اخیر دیدم که به هر قیمت تلاش می‌شد «رضوی» و کارهایی که می‌سازد نادیده گرفته شود. فیلم «امکان مینا» از نظر محتوایی هم عرض فیلم سیانور است، اما بسیار ضعیف امکان مینا ۹ کاندیداتوری فجر را از آن خود می‌کند و سیانور نادیده گرفته می‌شود.
 
من سال‌هاست که در محاصره پرسش‌هایی از این دست هستم و از کنار چنین پرسش‌هایی با سکوت گذشته‌ام. پس از سیانور به من می‌گفتند:" چرا با سید محمود رضوی کار کردید؟ "پس از روز بلوا از من سئوال می‌شد که چرا با سازمان اوج همکاری داشتید؟ برخی دوستان انتقاد داشتند که چرا در شبکه نمایش خانگی سریال ساختم و من هم سلاحی جز سکوت ندارم و کار خودم را می‌کنم. محمود رضوی سال ۹۵، یکسال پس از ساخت سیانور سه سیمرغ را در جشنواره بعدی دریافت کرد.
 
 
*دقیقه ۹۰ سیمرغ‌ها تغییر کرد.
 
پیامی که برای تهیه‌کننده به همراه داشت، این نبود. من اگر جایزه بگیرم دیگر دنبال این پرسش نخواهم رفت که این جوایز را برای چی گرفتم، کما که برای مخاطب هم سئوال نیست و در نهایت می‌گوید سیمرغ گرفت.
 
در کدام یکی از این سال‌هایی که در جشنواره بودم، آِیا فیلمی که مورد پسند قرار گرفته فیلمسازش هم مورد توجه بوده؟ خدا کند جامعه فرهنگی و سینمایی این مسئله را حل کند، معضلی که بیش از پنجاه سال است گرفتارش هستیم؛ اثر را قضاوت کنیم و سازندگان را به اثر الصاق نکنیم.
 
دائما این سئوال از من پرسیده می‌شود که سازمان اوج به تو گفت این فیلم را بساز یا شما این فیلم را ساختی؟ بارها پرسیده می‌شود و می‌گویند کدام بخش از فیلم به سفارش سازمان اوج بوده است؟ مگر بهروز شعیبی دهلیز نساخته است؟ سالی که دهلیز اکران شد تنها حرفشان این بود که الان دست گرفتن موضوع قصاص و ساختن فیلمی درباره آن، مصداق آب به آسیب دشمن ریختن است و الان تو (منظور بهروز شعیبی) داری همین کار را می‌کنی! اما فیلم دهلیز با تعهدبه مخاطب ساخته شد.
 
*اما قبل از شما حداقل از سال ۸۸ تا ۹۱ فیلم‌های با مضمون قصاص بسیار ساخته شد و به قول مدیران حوزه سینما حسابی آب به آسیاب دشمن ریخته شد.
 
به عنوان یکی از اظهارنظرهای پایانی در این گفت‌وگو، من خیلی روی موضوع انصاف تاکید دارم که انصاف را در مورد موضوعاتی که می‌سازم رعایت می‌کنم بدون آنکه بخواهم صفر و یا صدی به جانب خاصی بلغزم. من تصور می‌کنم مثلا در مورد «قهرمان» به فیلم پرداخته نمی‌شود و ارزیابی وسط‌بازی را برای فرهادی دست می‌گیرند و بعد می‌توانند در مورد هر فیلمسازی از جمله بنده هم استفاده کنند، در حالیکه خود اثر مبنای قضاوت نیست و سازنده‌ها در معرض قضاوت‌ قرار می‌گیرند، چون به فیلمسازان انگ زدن کار بسیار راحتی است و راه‌های گوناگونی برای ناامید کردن مخاطبان سینما وجود دارد و در هر دوره‌ای یک مسیر جدید باز می‌شود.
 
*بابت این صراحت لهجه در متن مصاحبه از شما تشکر می‌کنم.
 
از شما بابت سئوالات جسورانه سپاسگذارم، امیدوار پاسخ‌های بنده را بدون سانسور منتشرکنید.




Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب


صفحه اصلی | ارتباط با ما | آرشیو | جستجو | پیوندها | لیست نظرات | درباره ما | نظرسنجی | RSS | ایمیل | نسخه موبایل
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه