کرونا به شهر زد، طاعون به بازار
کد خبر: ١٦١٨٤٦ تاریخ انتشار: ١٤ اسفند ١٣٩٨ - ١٠:٠٧
صفحه نخست » مطالب وسط
کرونا به شهر زد، طاعون به بازار

وضعیت بازار اصلا خوب نیست، حتی این جمله هم اوضاع بازار شب عید را توصیف نمی کند آنقدر اوضاع کساد است که حتی "وضعیت بازار اصلا خوب نیست" هم قادر به وصف آن نیست.

به گزارش صابرنیوز، وضعیت بازار اصلا خوب نیست، حتی این جمله هم اوضاع بازار شب عید را توصیف نمی کند آنقدر اوضاع کساد است که حتی "وضعیت بازار اصلا خوب نیست" هم قادر به وصف آن نیست.
 
کرونا مردم را خانه نشین کرده، اسفند که اوج رونق اقتصادی و کسب و کار است، در یک کمای عمیق فرو رفته، بازار بدون مشتری، هرچه باشد، بازار نیست، مردم می ترسند وارد مغازه ها شوند، چه رسد به خرید!
 
اسفند، بیش از حد تصور بوی بهار دارد، هوایش کاملا بهاری است، حتی بازارش هم بهاری است، خلوت، بدون مشتری، انگار که مشتری خریدهایش را قبل از بهار کرده و حالا از چند کیلومتری بازار هم عبور نمی کند، این شرایط می تواند کسبه را تا مدتها فلج کند.
 
سی سال است مغازه دار دارد، می گوید: " از شاگردی شروع کردم تا اینکه سی سال پیش توانستم یک مغازه بخرم و برای خودم کار کنم" کارش را توسعه داده، مغازه ۹ متری سی سال پیش حالا به یک مغازه ۵۳ متری تبدیل شده، با این تفاوت که مغازه اش در یک خیابان معمولی، حالا در یک منطقه پرخرید و فروش است. می گوید: " پله، پله آمدم، زمین خوردم، بلند شدم، زندگیم چند بار نابود شد، دوباره ساختم ولی..." دفتر روزانه اش را می آورد و می گوید: " این فروش امروز من است" صفحه خالی آن هم ساعت ۶ عصر! می گویم: " اینکه خیلی بد است" می گوید:" افتضاح است" و ادامه می دهد: " نمی دانم اینبار هم می توانم بلند شوم یا نه؟ همیشه امیدم به شب عید بود، حالا شب عید هم نداریم." 
 
***
 
راهروهای باریک را بالا می روم، صاحب یک تولیدی آنجا منتظر است، یکی دو نفر خانم پشت چرخ خیاطی نشسته اند، انگار چیزی می دوزند ولی فقط صدای چرخ می آید و پارچه هایی که معلوم نیست برای چه دوخته می شوند. صاحب تولیدی، مرد حدودا ۶۰ ساله ای که پشت یک میز فلزی نشسته و حساب و کتاب می کند. می پرسم:" همیشه اینقدر خلوت است؟" سرش را بالا می آورد، نگاهم می کند، می گوید: " شما؟" خودم را معرفی می کنم، انگار که منتظر باشد، شروع می کند به حرف زدن: " یک عمر جان کنده ام، با تحریم و غیرتحریم ساخته ام، هیچ وقت فکر نمی کردم چنین روزی را ببینم، پارسال همین موقع ۲۰ نفر اینجا مشغول بودند، حالا کلا ۴ نفریم که هر چهار نفر هم بیکار نشسته ایم، همه سفارش ها کنسل شده، ما مانده ایم و چک هایی که به پارچه فروش و نخ و... داده ایم. شما نمی دانید این کرونا کی می رود؟." می گویم: " نه" می پرسد: " دولت کمکمان می کند" تا می آیم جواب دهم خودش می گوید: "دولت هم که در تحریم ها پول ندارد کمک کند.، خدا خودش به همه کمک کند."
 
***
 
پارچه فروش است، عمده می فروشد، مشتری هایش بیشتر تولیدی ها هستند، می گوید: " در این چند روز کلی جنس مرجوع شده، بقیه هم که فروش رفته، تماس می گیرند و می گویند برای چک فرصت دهم، من مشکلی با فرصت دادن ندارم، فقط تولید کننده پارچه هم به من فرصت می دهد؟" می گویم: " صحبت کنید شاید فرصت دهد" می گوید: " او هم باید با تولید کننده نخ صحبت کند، تولید کننده نخ هم... خلاصه، این یک نخ تسبیح است، همه بهم وصل هستیم، حالا شما مغازه دار و تولید کننده لباس و ما و تولید کننده نخ را می بینید ولی نمی دانید چندین نفر هم این وسط بیکار شده اند، از راننده تا چرخی، از کارگرهای تولیدی تا شاگردهای مغازه و چندین و چند نفر دیگر! می دانی؟ کرونا به شهر زد، طاعون به بازار!"
 
***
 
چند سالی بود که دولت روحانی روی تجارت مجازی تاکید داشت، همه شرایط هم مهیا شد، شاید فیلتر تلگرام مانعی ایجاد کرد ولی فضای مجازی همچنان زنده است، عده ای کارشان را بردند روی این فضا، عده ای مقاومت کردند، شاید حالا فرصت باشد برای پرداختن بیشتر به تجارت مجازی، مردمی که خانه نشین شده اند، مجازی بخرند، بازار هم مجازی بفروشد. برای کمک به همدیگر باید همه امکانات را به کار گرفت، بازاری و مشتری باید زنده بمانند، این تنها راه حیات اقتصاد کشور است.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
منبع: برنا 




Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب


صفحه اصلی | ارتباط با ما | آرشیو | جستجو | پیوندها | لیست نظرات | درباره ما | نظرسنجی | RSS | ایمیل | نسخه موبایل
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه