چراغ این خانه روبه خاموشی است؛ کمک کنید!+تصاویر
کد خبر: ١٦١٧٠٥ تاریخ انتشار: ٢١ بهمن ١٣٩٨ - ٠٩:١٥
صفحه نخست » مطالب وسط
چراغ این خانه روبه خاموشی است؛ کمک کنید!+تصاویر

داستان تلخ زندگی این خانواده، حکایتی دردناک از فقر و نداری و سرگردانی در تأمین معاش روزانه است و امید آنها به....

به گزارش صابرنیوز، فقر و نداری، داستان تکراری بوده و اما اشکال مختلف و عجیبی دارد؛ اینکه سال‌ها در اثر یک ازدواج ناموفق بی پناه باشی و کاسه چه کنم؟ چه کنم؟ در دستانت سنگینی کند! هر روز برای تأمین حداقل نیاز معیشتی خود راهی این خانه و آن خانه شوی تا در ازای دریافتی ناچیزی به روزهای آینده زندگیت کمی امیدوار شوی.

یکروز سینه‌ات از آسیب مواد شیمیایی و اسیدی در نظافت این خانه و آن خانه ناخوش شود و روز دیگر قامت نحیفت زیر بار سنگین کار روزانه خم شود.


وقتی که بی پناهیت به اوج رسد و خانه و کاشانه‌ات پارک و کوچه و خیابان سرد و بی روح پایتخت باشد. بالش نرم زیر سرت، فضای سبز پارک و زیرانداز تن خسته‌ات، سنگ فرش‌های ضمخت و سخت حاشیه بوستانها!
خلاصه داستان غم انگیز نداری و بی کسی، خود کتاب قطور و بی انتهایی است که هر روز در گوشه و کنار و زیر پوست شهرمان تجدید چاپ می‌شود اما افسوس که بسیاری فقط خواننده این روایت غمناک هستند و انگار کسی برای به خاطر سپردن آن تمایلی ندارد!

در عصر یکی از روزهای سرد بهمن ماه به خانه‌ای در منطقه آذری تهران می‌روم تا از مادر و دختری روایت کنم که مدت زمان زیادی است در زیر بار هزینه‌های زندگی کمر خم کرده‌اند و روز به روز قامت آنها خمیده تر می‌شود.

درِ خانه 45 متری را که به رویم می‌گشاید، همان نگاه اولیه وکوتاه به داخل خانه، بدجور حالم را دگرگون می‌‌کند و انگار خیلی سریع به آخر گزارش رسیده بودم و دیگر نیازی به شنیدن درد دل این خانم نبود!

شاید بپرسید چرا؟ دلیل این حرف کاملا واضح بود؛ چراکه حال و هوای خانه بسیار سرد و بی روح بود و هرچه می‌دیدی، حکایت از فقر و نداری بود؛ از موکت‌های مندرس کف خانه تا جای خالی تلویزیون که حالا باید کودک این خانه به جای آن، به نقاشی‌های کودکانه و رؤیاهای حال و آینده‌اش در قامت کاغذ‌های بی جان روی دیوار نگاه کند.

قامت مادر جوان این کودک همچون درختان فصل خزان بی رنگ و رو شده و گرد غم و بی کسی بر چهره‌ کودک نیز به خوبی هویداست! از مواد غذایی که به جای سرمای یخچال، خود را در سرمای گوشه تراس خانه نگه داشته‌اند تا اجاق گاز کوچک و ساده‌ای که در گوشه آشپزخانه جا خوش کرده اما برخی روزها نیز به دلیل عدم مواد غذایی روشن نیز نمی‌شود! خلاصه هرچه می‌نگری همه از فقر و تهیدستی خبر می‌دهد!


حاصل این پیوند ناموفق یک دختر است. در کنار بخاری می‌نشینم و در حالی که زیر چشم اسباب و اثاثیه کم تعداد و بسیار ساده خانه را ورنداز می‌کنم، به او می‌گویم «از زندگی و حال و روزت برایم بگو!» آه سردی می‌کشد و با اندکی مکث از ازدواج اجباری ناموفق و زودگذر خود می‌گوید که تنها 150 روز دوام داشته، آن هم ازدواج با مردی که اعتیاد داشته و پس از مدتی بلاتکلیفی در نهایت از سال 93 طلاق رسمی گرفته است.

با این جمله که همه چیز واضح است، از روزهایی می‌گوید که در یکی از بخش‌های تالش در شمال کشور زندگی می‌کرده و پس از مدتی زندگی به عنوان پرستار پیرزنی در منطقه سه راه آذری، مشغول به کار شده است و حالا دوسه سالی است که با مرگ آن پیرزن، دیگر آب باریکه درآمد حاصل از آن، قطع شده است.

از زمان‌هایی می‌گوید که مجبور بوده برای تأمین هزینه‌های معاش روزانه خود هر روز در نقطه‌ای از شهر مشغول به کار شود؛ یک روز به عنوان نیروی خدماتی در بیمارستان و روز دیگر نظافت در خانه مردم.

این خانم دردمند در حالی که سرش را از شرمساری و شکسته شدن غرورش پایین انداخته، از چند ماه سرگردانی در گرمای سوزان تابستان تا سرمای اواخر پاییز امسال می‌گوید که چطور در اثر بی  سرپناهی، آواره کوچه و خیابان بوده و خانه و کاشانه امن خود و دخترش جز گوشه سرویس بهداشتی‌های پارک‌ها و سنگفرش پیاده‌راه خیابان، جای دیگری نبوده است.

خانم دردمند این خانواده  ادامه می‌دهد: مدتی را در یکی از بیمارستان‌های تهران فعالیت کرده و زمان‌هایی نیز با معرفی آشنایان به عنوان پرستار موقت سالمندان، در خانه‌ها مشغول به کار بوده، اما مواجهه مکرر و استفاده اجباری از مواد شیمیایی و شوینده‌ها در هنگام نظافت خانه‌های مختلف، او را مبتلا به بیماری ریوی و نیز دیسک کمر کرده  است.


با لحن آرام و کودکانه‌اش ادامه می‌دهد: ما مدت زیادی است که در رنج و سختی زندگی می‌کنیم. بیشتر روزها غذای ما نان، سیب زمینی یا گوجه و خیار است! چراکه مادر به دلیل بیماری همیشه نمی‌تواند کار کند.از دختر 10 ساله‌اش که کلاس پنجم است و لباس بسیار ساده و رنگ و رورفته‌ و چهره پریشانش حکایت دیگری از اوضاع نامساعد این خانواده دارد و کنار مادر نشسته، می‌پرسم «همکلاسی‌های تو از حال و روزت خبر دارند؟» که سرش را  پایین انداخته و به آرامی می‌گوید: «به هیچ کس چیزی نگفته‌ام!»

من مدت بسیار زیادی است که  فقط همین غذای تکراری را در سفره‌مان دیده‌ام! مادرم بارها از اینکه نمی‌تواند غذا برایم تهیه کند، خجالت زده می‌شود! 

اینجای گزارش که می‌رسم این خانم به اسباب و اثاثیه بسیار ساده و ابتدایی اطراف خود اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: از اواخر تابستان به این خانه آمده و ماهانه یک میلیون و صد هزار تومان اجاره می‌دهم؛ البته 20 میلیون تومان نیز با کمک برخی افراد به عنوان کمک و به صورت قرضی به عنوان پیش پرداخت به صاحبخانه داده‌ام. 

حالا برای مدتی کوتاه گفت‌وگویمان را قطع کرده و از وی می‌خواهم قسمت‌های مختلف خانه را به من نشان دهد.

ابتدا درِ کوچکی را باز  می‌کند و با خنده تلخی می‌گوید: «اینجا یخچال خانه‌ام است!» با تعجب سری تکان داده و کنجکاوانه می‌پرسم: «یخچالی اینجا نیست!» جواب می‌دهد: «بله! من یخچالی ندارم و مواد غذایی کمی که دارم را در اینجا که دمای کمتری دارد قرار می‌دهم.»

به آشپزخانه‌اش می‌روم. اینجا هیچ خبری از گاز فردار و سرویس‌های متنوع آشپزی نیست. آنچه وجود دارد اجاق گاز بسیار ساده و کوچکی است که آن نیز بسیاری از روزها به دلیل نبود مواد غذایی خاموش است. اتاق کوچک خانه نیز حال و روز خوبی ندارد؛ تنها دو سه پتو و مقداری جزئی وسائل در آن جا خوش کرده است.


در حالی که از خانه خارج می‌شوم، سعی می‌کنم به این مادر و دختر امیدواری بدهم که بالاخره هستند افراد نوعدوستی که به یاری تان بیایند و به امید رفع مشکل و گره‌گشایی آن توسط مردم با آنها خداحافظی می‌کنم. قصد خداحافظی دارم که به آهستگی می‌گوید: آقا! راستی دختر من یک مشکل بزرگی دارد که خیلی آزارش می‌دهد! می‌پرسم «مشکل چیست؟» می‌گوید:‌«دخترم دچار عفونت مثانه است» البته او را نزد دکتر برده‌ام اما به دلیل نداشتن پول درمانش را نیمه کاره رها کرده‌ام.

 به اطلاع مخاطبان خبرگزاری فارس می‌رسانیم افراد نوعدوستی که تمایل به کمک مالی به این خانواده را دارند، می‌توانند مبالغ خود را به شماره کارت 6104337916188178 محمد تاجیک واریز کنند.

 

 

 

 

 

 

منبع: فارس 




Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب


صفحه اصلی | ارتباط با ما | آرشیو | جستجو | پیوندها | لیست نظرات | درباره ما | نظرسنجی | RSS | ایمیل | نسخه موبایل
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه