ماجرای تجمع در دانشگاه تهران چه بود؟/ دانشجویان در حصار بی‌تدبیری
کد خبر: ١٥٩٤٩٦ تاریخ انتشار: ٢٤ ارديبهشت ١٣٩٨ - ١٧:٤٢
صفحه نخست » مطالب وسط
ماجرای تجمع در دانشگاه تهران چه بود؟/ دانشجویان در حصار بی‌تدبیری

حرف‌ کلیدی سرسنگی این بود: دانشجویان در تجمع امروز خود هیچ دلیل مشخصی برای اعتراض نداشتند. چرا که اتفاق جدید یا تصمیم جدیدی در دانشگاه نیفتاده است و بروز رفتارهای اینچنینی به هیچ عنوان در دانشگاه منطقی نیست.

 
حرف‌ کلیدی سرسنگی این بود: دانشجویان در تجمع امروز خود هیچ دلیل مشخصی برای اعتراض نداشتند. چرا که اتفاق جدید یا تصمیم جدیدی در دانشگاه نیفتاده است و بروز رفتارهای اینچنینی به هیچ عنوان در دانشگاه منطقی نیست.
حرف‌ کلیدی سرسنگی این بود: دانشجویان در تجمع امروز خود هیچ دلیل مشخصی برای اعتراض نداشتند. چرا که اتفاق جدید یا تصمیم جدیدی در دانشگاه نیفتاده است و بروز رفتارهای اینچنینی به هیچ عنوان در دانشگاه منطقی نیست.
گروه اجتماعی_رجانیوز: یکی از مسائل مهم که در این رابطه باید مورد توجه قرار گیرد برخی روایت‌های نادرست از ماجراست که البته با اهدافی خاص مطرح می شود.
 

به همین دلیل در این گزارش به بیان روایت برخی از دانشجویان دانشگاه پرداختیم که در ادامه آمده است.

 

* روایت اول/

حدود ساعت 12:30 از درب 16 آذر وارد دانشگاه شدم. 

 

همهمه مبهمی به گوش می‌رسید.

 

به چهارراه اول که رسیدم دیدم عده‌ای جلوی دانشکده فنی تجمع کرده اند، فهمیدم مربوط به تجمعی است که در روزهای گذشته فراخوان آن را منتشر کرده بودند.

 

جمعیت حرکت کرد به سمت چهارراه و همانجا ایستاد. تقریبا نیمی از جمعیت را تجمع کنندگان تشکیل داده بودند و نیم دیگر را عده‌ای که مخالف برگزاری تجمع بودند.

 

 

چند تا از دوستانم را دیدم، حدود 15 دقیقه‌ای طول کشید تا دقیقا متوجه شوم چه خبر است.

 

دیدم دکتر اسماعیلی یکی از مسئولان دانشگاه به همراه شخص دیگری آمده، رفتم پرسیدم: « دانشگاه نباید کاری می‌کرد؟ که دانشجوها اینطور با هم درگیر نشوند؟»

 

شخص کناری‌اش گفت: « ایشون یک کار خیلی مهمی که کرده اند این است نگذاشته اند نیروهای امنیتی وارد دانشگاه شوند»

 

پرسیدم: « خب دیگر چکار کرده اند؟» که دکتر اسماعیلی خودش جواب داد: « صبر کنید فضا آروم میشه»

 

دختری که انگار نماینده شورای صنفی بود هم آنجا بود. پرسید: « شما چه انتظاری دارید؟» گفتم: « اجرای قانون»

 

دکتر اسماعیلی که رفت شنیدم یک دختر چادری به آن دختر می‌گفت: « ما فقط انتظار داریم دانشگاه پای حرفش بایستد.»

 

کمی که گذشت فضا بیشتر دستم آمد.

 

تجمع کنندگان ( آنهایی که مخالف اجرای برخی قوانین در دانشگاه بودند) می‌خواستند حلقه بزنند و از این که کسی غیر خودشان در داخل حلقه باشد عصبانی می‌شدند، حتی گاهی با دانشجویان درگیر می‌شدند.

 

انصافا دانشجویانی که مخالف برگزاری این تجمع بودند کاملا سعی داشتند که آرامش را حفظ کنند و وارد درگیری نشوند، اگر هم کسی عصبانی می‌شد سریع آرامش می‌کردند.

 

جمعیت چند بار به این طرف و آن طرف جابجا شد...

 

در حالی که در جایی که نه حلقه تجمع کنندگان بود و نه هیچ چیز دیگر ایستاده بودم از چند تا از دخترهای متجمع که اکثرا هم صورتشان را پوشانده بودند تنه خوردم، موقع رد شدن با این که جا داشتند با آرنج می‌زدند به من و رد می‌شدند، کلا جو عصبی‌ای حاکم بود.

 

چند بار دیدیم که در وسط جمعیت دخترهای تجمع کننده مخالف اجرای قانون به پسرهای مخالف تجمع ضربه می‌زنند.

 

با چند تا از دوستان به این نتیجه رسیدیم که بین جمعیت‌شان برویم تا اگر درگیری شد ما بتوانیم جدا کنیم چون دست آقایان در این موارد بسته بود.

 

Video Player
 
 

 

تجمع کنندگان می‌خواستند حلقه بزنند که من و دو تا از دوستانم رفتیم داخل جمعیتشان، تقریبا ردیف دوم حلقه. 

 

ردیف اول دست‌های یکدیگر را گرفته بودند و سعی داشتند با فشار به عقب حرکت کنند...

 

بالاخره جمعیت حرکت کرد سمت پردیس هنرهای زیبا که انگار محل اصلی قرار تجمع بود. جلوی درب تالار آوینی جمع شدیم و گفتند دکتر سرسنگی معاون فرهنگی دانشگاه می‌خواهد صحبت کند. گفتند بروید داخل تالار شهید آوینی تا آنجا صحبت کنیم.

 

حقیقتش من خیلی خوشحال شدم که احتمال دارد ماجرا به سمت گفت و گو برود، کمی که فضا آرام‌تر شد فهمیدیم که می‌گویند جمعیت معترض همراه دکتر سرسنگی بروند داخل و بقیه نیایند! منطق پشت اینکار را نمی‌فهمیدم!

 

دوباره حلقه انسانی و فشار که نگذارند جز خودشان کسی داخل برود، من کمی نگران درهای شیشه ای و فشار جمعیت و ... بودم

دخترهای تجمع کننده در مخالفت با اجرای قانون باز هم دست ها را حلقه کرده بودند که ما نرویم داخل، البته ما هم قصد داخل شدن نداشتیم و ایستاده بودیم چون جلوی در شلوغ بود و پر از آقایان دانشجو.

 

در داخل سالن آمفی تئاتر تعدادی از دانشجویان رفتند روی سن، دکتر سرسنگی و یکی دیگر از مسئولین دعوت به آرامش کردند و گفتند آرام باشید تا گفت و گو کنیم. بعد از مدتی همه آرام شدند. فقط بعضی افراد تجمع کننده شروع به اعتراض به سیاست های دانشگاه کردند که خیلی طول نکشید.

 

بالاخره دکتر سرسنگی صحبتهایش را شروع کرد از ضابطه و قانون گفت و گفت حالا یک نماینده بیاید صحبت کند دختری بود که فکر می‌کنم نماینده شورای صنفی بود. از ابتدا روی سن منتظر بود تا صحبت کند. ماجرا داشت خیلی خوب پیش می‌رفت.

 

با خودم فکر کردم بعد صحبتهای او یکی هم از ما می‌رود بحث می‌کند و گفت‌وگوی منطقی می‌کنیم.

 

دکتر سرسنگی بار دیگر که میکروفون را گرفت گفت دوستان انجمن می‌گویند ما نماینده‌مان نیست، بیانیه‌مان را بخوانیم و بعد هم بیانیه‌ای خوانده شد.

 

* روایت دوم/

تقریبا ظهر 23‌ام اردیبهشت 98 بود، با دوستان از دانشکده حقوق سمت چهار راه مسجد آمدیم. 

 

همهمه بود و دو طیف از دانشجویان شعار می‌دادند یکی علیه اجرای قانونی در مورد حجاب و دیگری موافق اجرای قانون. 

 

تعداد معترضان به اجرای قانون حدود 100 نفری می‌شد. همهمه ادامه داشت تا اینکه تجمع به جلوی دانشکده فنی کشیده شد.

 

Video Player
 
 

 

در ساعات اولیه تنشی نبود، صرفا در حد عصبانیت دو نفر و بعد هم فوری ختم می‌شد.

 

دخترانی که به اجرای قانون درباره حجاب اعتراض داشتند سرو وضعی عجیب داشتند و روی خود را پوشانده بودند و نسبت به حضور خانم های چادری در کنارشان به شدت پرخاش می‌کردند.

 

* روایت سوم/

در روزی که ماجرا اتفاق افتاد ما یک عده از دختران یه طرف سالن جمع بودیم و سه طرفمون بچه های چپی بودن، سالن شلوغ بود و صدای شعار یا سر وصدا یا گاهاً درگیری از جاهای مختلف سالن به گوش می‌رسید.

 

در همین حال و هوا یک دفعه متوجه یکی از دخترای هم ردیفم شدم که بچه ها داشتن کمکش می‌کردن روی پا بایستد.

 

قاعدتاً به ذهنم رسید که مشاجره بین دختران دوطرف تجمع کننده بوده،  وقتی که یکی از دوستام رو که عصبانی شده بود، آروم می‌کردم ازش شنیدم یکی از پسرانی که مخالف اجرای قانون حجاب بوده این خانم رو هل داده و سرش به صندلی خورده...

 

 

اونجا بود که من هم از سر اعتراض خطاب به اطرافیان علی الخصوص رو به پسرانشان گفتم: « غیرتشون همین‌قدره! البته انتظاری نمیره ازتون!!»

 

* روایت چهارم/

بیست و سوم اردیبهشت ماه ٩٨ بار دیگر دانشگاه تهران فضایی پر التهاب و تشنج را تجربه کرد.

 

ساعت ١٢ ظهر در مقابل پردیس هنرهای زیبا، عده ای از دانشجویان مخالف اجرای قانون حجاب تجمع کرده بودند و با گذشت حدود یک ربع، با به دست گرفتن پلاکاردهایی با شعارهای:« دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد»، « حجاب اختیاری، حق مسلم ماست» شروع به حرکت به سمت مسجد دانشگاه کرده و در همین حین شعارها را با صدای بلند سر داده می‌شد  همزمان و دست هم می زدند.

 

در مقابل نیز دانشجویانی بودند خواهان پوشش متناسب با فضای علمی دانشگاه بودند، حضور یافته و با سر دادن شعار «الله اکبر» سعی بر جهت دادن این تجمع به سمت وسوی دیگر کردند.

 

حرکت دانشجویان مخالف اجرای قانون از طرف مسجد به سمت دانشکده حقوق و علوم سیاسی و فنی بود و در این میان صداها و شعارها از جانب دو طرف شدت گرفته و درگیری ای نیز میان دو طرف رخ داد.

 

به خواست روحانی حاضر در تجمع، افرادی که مخالف حجاب اجباری بوده بر زمین نشستند و به خواندن بیانیه ای پرداختند که توسط یکی از حاضرین در جمع قطع شد؛ در این میان ناگهان دانشجویان مخالف حجاب به دو دسته تقسیم شده و عده ای به سمت سردر دانشگاه رفته و عده ای نیر در مقابل دانشکده فنی ماندند.

 

تجمع کنندگان شعارهای خود در مخالفت با اجرای قانون درباره حجاب سر می‌دادند و در مقابل آنها نیز شعارهای «الله اکبر» و « هیهات من الذلة» تداوم داشت.

 

افرادی از جانب دو طرف ماجرا را فیلمبرداری می‌کردند و عده ای نیز به گفت و گو پیرامون حجاب در فضای علمی مشغول بودند.

 

 

پس از اندک زمانی که شعارها و تشنج در فضا بالا گرفت حراست دانشگاه آمد و به نحوی در تلاش بود به التهابات پایان دهد. 

 

بعد از مدتی دانشجویان به سمت سالن آمفی تئاتر پردیس هنرهای زیبا هدایت شدند...

 
گزارشی از یک روز التهاب در دانشگاه تهران/
نه اعتراض عده‌ای کم‌شمار و پرسروصدا علیه قوانین شرعی چیز عجیبی است و نه تجمعات دانشجویی اتفاق بدیعی به حساب می‌آید. اما اینکه دانشگاه، به بهانه یک بخش‌نامه و شیوه‌ی اجرایش بشود محل اجتماع علیه قانون و شرع، یکی از آن اتفاقات غریبی است که از آدم‌های غیرعادی و غریب بر می‌آید. از کسانی مثل چپ‌ها که با رویای احیای کمونیسم زندگی می‌کنند و گاهی برای تحقق رویایشان، لابلای دانشجوها دست و پا  می‌زنند! ظهر دوشنبه 23 اردیبهشت 98، دانشگاه تهران صحنه‌ی وقوع چنین اتفاقی بود. صحنه تجمعی که از یک سوء تفاهم آغاز و به رفتارهای فاشیستیِ پیروان استالین ختم شد.
 
 
ماجرای یک بخشنامه
 
تقارن ماه مبارک رمضان و سال تحصیلی، دانشگاه‌ها را به فکر تدبیری برای حفظ حرمت ماه رمضان در عین رعایت حال کسانی که نمی‌توانند روزه بگیرند می‌اندازد. حاصل این تدبیر در یکی دو سال گذشته، بخش‌نامه‌ای بوده که تمام دانشگاه‌ها را ملزم می‌کند محلی را برای خوردن و آشامیدن کسانی که نمی‌توانند روزه بگیرند تخصیص بدهند. دانشگاه‌ها هم چنین مکانی را معین، و با روزه‌خواری علنی برخورد می‌کنند. اینطوری هم حرمت ماه مبارک حفظ می‌شود و هم آن‌ها که روزه نمی‌گیرند به شکم‌شان می‌رسند.
 
 
به گفته معاون فرهنگی دانشگاه تهران، این بخش‌نامه امسال هم به کلیه واحدهای دانشگاه تهران ابلاغ شد و همه دانشکده‌ها مکلف شدند فضایی برای کسانی که نمی‌توانند روزه بگیرند فراهم کنند. اما اجرای این بخش‌نامه در دانشگاه تهران با حاشیه‌هایی همراه شد که ناراحتی گروهی از دانشجویان را در پی داشت. همین اندک‌ناراحتی دانشجویان اما کافی بود تا چپ‌ها، این همیشه‌درصحنه‌های تندخوی دانشگاه تهران، به میدان بیایند و از نمد این اعتراض، کلاهی برای خود ببافند. کلاهی که برای سر آن‌ها البته گشاد بود.
 
 
Play Video
کد ویدیو دانلود
فیلم اصلی
سرخ‌ها وارد می‌شوند
 
یک شب پیش از بلواها، یعنی یکشنبه 22 اردیبهشت، کانال تلگرامی «آمدنیوز» که صدای طبل رسوایی‌اش را همه شنیده‌اند، فراخوانی برای تجمع در اعتراض به آن‌چه «اجرای طرح‌های حجاب و عفاف» خوانده بود منتشر کرد. تجمع از ساعت 12 در صحن دانشگاه تهران آغاز شد. عمده‌ی تجمع‌کنندگان با شال‌ها و نمادهای سرخ خودنمایی و فرضیه‌ی «چپ بودن» گردانندگانِ صحنه را تقویت می‌کردند. و البته کیست که نداند در این تجمع هم مثل همه‌ی تجمع‌ها، تعدادی دانشجوی معترض حضور داشتند و در زمینی که چپ‌ها برایشان ساخته بودند بازی می‌کردند؟
 
Play Video
کد ویدیو دانلود
فیلم اصلی
تجمع با شعارهای ساختارشکنانه‌ی معترضان ملتهب شد. آن‌ها علیه «حجاب» شعار می‌دادند و شمشیر را علیه قوانین شرع می‌کشیدند. اتفاق تلخ‌تر اما وقتی افتاد که تعدادی از معترضین با روزه‌خواری علنی، حرمت ماه مبارک را زیر پا گذاشتند.
 
 
 
شکست در «فنی»
 
دانشجویان دانشگاه تهران که این وضعیت را دیدند، در مقابل ارتش که نه، جوخه‌ی سرخ صف کشیدند و با شعار «الله اکبر» نسبت به این هنجارشکنی‌ها اعتراض کردند. سرخ‌ها که کلاهِ نیمه‌بافته‌شان را پس معرکه می‌دیدند، مسیر جدیدی را انتخاب کردند و راهی دانشکده فنی شدند. آن‌ها می‌خواستند در مقابل دانشکده فنی، بیانیه بخوانند و خوراک به دهان آمدنیوز و بی‌بی‌سی و ایران‌اینترنشنال بدهند. ایستادگی دانشجویان اما ناکام‌شان گذاشت و راهِ فنی به روی معترضان، بسته ماند. 
 
 
 
 
ایستگاه آوینی/
 
پس از شکست دراستفاده از دانشکده فنی، معترض‌ها راه افتادند سمت پردیس هنرهای زیبا. این بار زیرکی کردند و یک جمع تقریبا 40‌نفره را فرستادند داخل دانشکده. هدف؟ اینکه فضایی بسته و یکدست پیدا کنند برای فیلم پر کردن و آباد کردن سفره‌ی رسانه‌های همراه‌شان. دانشجویان در مقابل دانشکده تجمع کرده‌اند که سرسنگی، معاون فرهنگی دانشگاه تهران هم از راه می‌رسد و می‌خواهد به میان معترضین برود. نگرانی از هنجارشکنی احتمالی سرخ‌ها در پردیس هنرهای زیبا، همه را به این نتیجه رساند که نباید اجازه داد سالن به تصرف سرخ‌ها در بیاید. تعدادی از شاهدان عینی ماجرا می‌گویند برنامه‌ی سرخ‌ها این بوده که در تالار شهید آوینیِ پردیس هنرهای زیبا، بساط تیاتر راه بیندازند و روسری آتش بزنند و با فیلمش اینترنت را پر کنند. دانشجویان اما به هر قیمت که شده، اجازه تصرف دانشکده و سالن را به سرخ‌ها نداده و از بسته‌شدن درِ سالن جلوگیری کردند. سالن آمفی‌تئاتر شهید آوینی بر خلاف خواسته‌ی معترضین، تبدیل شد به مکانی برای یک گفتگوی آزاد درباره این ماجرا، با حضور معاون فرهنگی دانشگاه.
 
اول آقای سرسنگی میکروفون به دست گرفت. از جزئیات بخشنامه‌ی جدید گفت و اینکه اصلا بحث حجاب و عفاف در آن مطرح نبوده. واکنش معترضین و دانشجوها به این صحبت‌ها، تند نبود. اما برای همه یک سوال مهم ایجاد شده: چرا دانشگاه تهران با اجرای نامناسب بخش‌نامه‌های مربوط به ماه مبارک رمضان، زمینه را برای ایجاد التهاب و آشوب در این دانشگاه فراهم کرده؟
 
پس از صحبت‌های سرسنگی، جوِّ آمفی‌تئاتر پردیس هنرهای زیبا ملتهب شده و شماری از دانشجویان روی سن با معترضین درگیری فیزیکی پیدا کردند. صحنه‌های زشت درگیری روی سنِ این سالن و بی‌احترامی به پرچم ایران، بعید است حالاحالاها از خاطر دانشگاه تهران پاک شود.
 
سرسنگی چندساعت پس از آشوب‌ها در گفتگو با یک رسانه گفت:«هر ساله به مناسبت ماه مبارک رمضان و با هدف حفظ حرمت این ماه تاکید شد که مظاهر روزه خواری در سطح دانشگاه دیده نشود و وضع پوشش هم نباید به گونه‌ای باشد که حرمت ماه رمضان نادیده گرفته شود. در همین راستا نیروهای انتظامات در محوطه دانشگاه تهران حضور پیدا کردند تا به افرادی که حرمت روزه‌داری را حفظ نمی‌کنند تذکر داده شود.» و ادامه داد:«هیچ آئین‌نامه و یا بخشنامه جدیدی در حوزه برخورد با بی‌حجابی و یا روزه‌خواری در سال جاری به دانشگاه اعلام نشده است و آنچه که اتفاق افتاده فقط روندی است که هر ساله با هدف حفظ حرمت ماه رمضان روی داده، مگر می‌شود ما بخشنامه یا آئین‌نامه‌ای در این زمینه اعلام کنیم که خودمان در جریان آن نباشیم. بنابراین نباید اتفاقات را به گونه‌ای جلوه داد یا به گونه‌ای رفتار کرد که نیروهای متدین در دانشگاه آزرده خاطر شوند.» 
 
 
حرف‌ کلیدی سرسنگی اما این بود:«دانشجویان در تجمع امروز خود هیچ دلیل مشخصی برای اعتراض نداشتند. چرا که اتفاق جدید یا تصمیم جدیدی در دانشگاه نیفتاده است و بروز رفتارهای اینچنینی به هیچ عنوان در دانشگاه منطقی نیست، بلکه خطرناک بوده و موجودیت دانشگاه را زیر سوال می‌برد. چرا که در کشورهای غربی نیز چنین رفتارهایی بروز پیدا نمی‌کند و افراد برای برگزاری یک راهپیمایی مجوز دریافت می‌نمایند و دلیل آن را مشخص می‌کنند.»
 
فاشیسم از دنده چپ
 
در نهایت و برای حسن ختام ماجرا، مقرر می‌شود هر دو گروه 15 دقیقه فرصت برای نوشتن یک بیانیه داشته باشند و آن را در سالن بخوانند. اول نوبت معترضین است. آن‌ها از حضور نیروهای حراست زن در دانشگاه انتقاد می‌کنند و از «نظام‌نامه اخلاق حرفه‌ای دانشجویان» انتقاد می‌کنند. در تمام این مدت، دانشجویان مخالف با منش معترضین، در سالن حضور داشته و سخنان آن‌ها را شنیدند. چپ‎‌ها تمام حرف‌هایشان را در حضور دانشجویان بسیجی و نماینده رسمی دانشگاه می‌زنند. در انتهای بیانیه اما معترضین می‌گویند قصد دارند به صورت مسالمت‌آمیز سالن را ترک کنند. می‌روند و حاضر نمی‌شوند برای 15 دقیقه هم که شده، شنونده صدای مخالف‌شان باشند. «زنده باد مخالف من» اگر برای سبزها یک شعار کلیدی بود، برای سرخ‌ها در حد شعار هم نیست و پشیزی به آن اعتقاد ندارند. آن‌ها به مخالفین‌شان بی‌احترامی می‌کنند، راهشان را می‌کشند و می‌روند، برخوردی زننده‌تر از رفتار فاشیست‌ها با مخالفین‌شان.
 
 
 
ماجرای نیمروز
 
دانشگاه تهران، یک ظهر بهاری داغ را پشت سر گذاشت. ظهری با طعم آشوب و تشنج و التهاب. ماجرای بخش‌نامه‌ی اخیر در دانشگاه تهران هم مثل ماجرای دیگری، راه حلی دارد و به زودی به سرانجام می‌رسد. اما رسوایی کسانی که با بی‌قانونی و خشونت، فضای دانشگاه را سرخ و سیاه کردند، بعید است به این زودی‌ها از یاد برود.
 




Share
* نام:
ایمیل:
* نظر:

پربازدیدترین ها
پربحث ترین ها
آخرین مطالب


صفحه اصلی | ارتباط با ما | آرشیو | جستجو | پیوندها | لیست نظرات | درباره ما | نظرسنجی | RSS | ایمیل | نسخه موبایل
طراحی و تولید: مؤسسه احرار اندیشه