گروه فرهنگی صابرنیوز: یادداشتی با موضوع فیلم سینمایی "آستیگمات" که این روزها بر روی پرده سینما قرار دارد در اختیار خبرگزاری تقریب قرار گرفت که در ادامه این یادداشت را میخوانید:
فیلم سینمایی "آستیگمات" به کارگردانی مجیدرضا مصطفوی مدتی است که به روی پرده سینماها آمده است. فیلمی با بازی محسن کیایی، مهتاب نصیرپور، باران کوثری، هادی حجازیفر و... موسیقی این فیلم را هم سهراب پورناظری ساخته است.
"آستیگمات" یک فیلم اجتماعی واقعبین و نو است. فیلمی که به مسائل اجتماعی در چینشی تازه میپردازد. پیش از این در سینمای اجتماعی ایران چنین قصه و کاراکترها و فضاهایی را در کنار هم ندیده بودیم. خانوادهای که در آستیگمات میبینیم، از جنس خانواده طبقه متوسطی فیلمهای اجتماعی سینمای ما نیست. نه رفتار و سکنات و حرف زدن این خانواده، نه مصرف فرهنگی و نه حتی لباس پوشیدنشان شبیه خانوادههای سینمای اجتماعی ایران نیست. خانواده آستیگمات نه خانواده "جدایی نادر از سیمین" است و نه خانواده "عادت نمیکنیم". پدر و مادر خانواده "آستیگمات" تحصیلکرده و دانشگاهی و مرفّه نیستند. مسئله اصلیشان خیانت نیست.
بلد نیستند با بچههایشان مودبانه حرف بزنند. اگر باهم دعوایشان بشود، ملاحظه حضور بچه را نمیکنند و جلوی چشم او همدیگر را کتک میزنند. از طرف دیگر؛ فضای فیلم "آستیگمات" شبیه مصیبتنامه های مثلا اجتماعی! هم نیست. آستیگمات؛ اندازه "ابد و یک روز" و "مغزهای کوچک زنگ زده" فلاکتبار نیست. در این فیلم فقرها و جرمهای عجیب و غریب نمیبینیم. خانواده "آستیگمات" مشکل اقتصادی دارد اما گرسنه نیست. در این خانواده مصرف مخدّر میبینیم، اما خبری از اعتیادِ حاد نیست. پدر جوان خانواده گاهی الکل مصرف میکند اما اعتیاد، علیلش نکرده. زن و شوهر باهم مشکل دارند، اما به نظر میرسد نهایتا میتوانند زندگی را در کنار هم ادامه بدهند.
فیلم "آستیگمات" داستان خانوادهای ست که با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکند. پدر خانواده عقل معاش ندارد و به همین دلیل؛ شغل امن تاکسی رانی را رها کردهاست. سودای پول درآوردن از راههای عجیب را در سر میپروراند. مقروض است و از تأمین مالی خانوادهاش عاجز است. خانواده مشکل اقتصادی دارد اما اقتصاد معضل اصلیاش نیست.
مادر هم زنی بدون درایت زنانه است و شبیه اغلب زنهای شهری امروز. سرگرم ظاهر و غافل از تربیت صحیح کودک. پدر و مادر هردو مشکلات تربیتی و رفتاری دارند. بلد نیستند چطور باهم برخورد کنند. مدام به یکدیگر پرخاش میکنند. نمیتوانند باهم گفتگو کنند و آمار درگیری و دعوا کردنشان بالاست. اما مثل اغلب خانوادههای شهریِ ایرانی سعی میکنند ظاهر خود را در برابر دیگران حفظ کنند و در چشم آدمهای اطراف، زن و شوهری صمیمی و کول! به نظر بیایند. حتی اگر زن چندین بار به قهر خانهاش را ترک کرده باشد.
اگر از بیرون به خانواده "آستیگمات" نگاه کنی، چندان مشکلی ندارد. بچه در مدرسه نمرات خوب کسب میکند و حتی به کلاس زبان میرود. اما همین بچه از ابتدایی ترین مراقبتها و توجههای عاطفی بی بهره میماند. پدر و مادر در طول روز قربان-صدقه فرزندشان میروند اما در حقیقت او را نمیبینند و نمیفهمند. از حال واقعی کودکشان بی خبرند. بچهای که حجم بالایی از استرس و پرخاش و خشم را در فضای خانه تجربه میکند. اما همچنان برای پدر و مادر مسئله اصلی فرزندشان کلاس زبان است!
در "آستیگمات" یک خانواده واقعی میبینیم. خانوادهای که اَبَر بحران ندارد اما مشکلات متعددی دارد که در کنار هم خانواده را به فروپاشی میبرد. نه یک فروپاشی عینی و دفعی بلکه یک انحطاط تدریجی و پنهان. خانوادهای که اینستاگرام و ماهواره مرد و زنش را بی اخلاق کرده است. خانوادهای که تلاش میکند وضع خود را ارتقا بدهد اما در انبوه مشکلات ریز و درشتش دست و پا میزند. گاهی وضع کمی بهتر میشود و خانواده کمی نفس میگیرد. اما باز به زیر آب میرود و اوضاع بحرانی میشود. یک تقلّای دائم که اغلب نتیجه رضایت بخش و پیروزمندانهای ندارد.
در این فیلم آدمهای عاقل و معتدل و خوب هم میبینیم. مادربزرگ خانواده و معلم مدرسه هردو آدمهای سالم و عاقل و مثبتی هستند که با وجود تمام سختیها و کژیها سعی میکنند راه خودشان را بروند. البته که همیشه دقیقا معادل مشی و رفتارشان قدر نمیبینند. اما همین قدرنادیدنها در عین شایستگی هم بخشی از وجه واقعی بودن و شبیه زندگی بودن داستان این فیلم است.
"آستیگمات" فیلمی شبیه زندگی همین روزهای ماست. داستان خانواده و آدمهایی که بحرانهای عیان و خیلی عظیم ندارند اما مشکلات و ضعفهایی دارند که نفسشان را تنگ کردهاست. به دیدن "آستیگات" برویم. حتما بخشی از زندگی خود را در روایت این فیلم خواهیم دید.
فیلم سینمایی "آستیگمات" به کارگردانی مجیدرضا مصطفوی مدتی است که به روی پرده سینماها آمده است. فیلمی با بازی محسن کیایی، مهتاب نصیرپور، باران کوثری، هادی حجازیفر و... موسیقی این فیلم را هم سهراب پورناظری ساخته است.
"آستیگمات" یک فیلم اجتماعی واقعبین و نو است. فیلمی که به مسائل اجتماعی در چینشی تازه میپردازد. پیش از این در سینمای اجتماعی ایران چنین قصه و کاراکترها و فضاهایی را در کنار هم ندیده بودیم. خانوادهای که در آستیگمات میبینیم، از جنس خانواده طبقه متوسطی فیلمهای اجتماعی سینمای ما نیست. نه رفتار و سکنات و حرف زدن این خانواده، نه مصرف فرهنگی و نه حتی لباس پوشیدنشان شبیه خانوادههای سینمای اجتماعی ایران نیست. خانواده آستیگمات نه خانواده "جدایی نادر از سیمین" است و نه خانواده "عادت نمیکنیم". پدر و مادر خانواده "آستیگمات" تحصیلکرده و دانشگاهی و مرفّه نیستند. مسئله اصلیشان خیانت نیست.
بلد نیستند با بچههایشان مودبانه حرف بزنند. اگر باهم دعوایشان بشود، ملاحظه حضور بچه را نمیکنند و جلوی چشم او همدیگر را کتک میزنند. از طرف دیگر؛ فضای فیلم "آستیگمات" شبیه مصیبتنامه های مثلا اجتماعی! هم نیست. آستیگمات؛ اندازه "ابد و یک روز" و "مغزهای کوچک زنگ زده" فلاکتبار نیست. در این فیلم فقرها و جرمهای عجیب و غریب نمیبینیم. خانواده "آستیگمات" مشکل اقتصادی دارد اما گرسنه نیست. در این خانواده مصرف مخدّر میبینیم، اما خبری از اعتیادِ حاد نیست. پدر جوان خانواده گاهی الکل مصرف میکند اما اعتیاد، علیلش نکرده. زن و شوهر باهم مشکل دارند، اما به نظر میرسد نهایتا میتوانند زندگی را در کنار هم ادامه بدهند.
فیلم "آستیگمات" داستان خانوادهای ست که با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکند. پدر خانواده عقل معاش ندارد و به همین دلیل؛ شغل امن تاکسی رانی را رها کردهاست. سودای پول درآوردن از راههای عجیب را در سر میپروراند. مقروض است و از تأمین مالی خانوادهاش عاجز است. خانواده مشکل اقتصادی دارد اما اقتصاد معضل اصلیاش نیست.
مادر هم زنی بدون درایت زنانه است و شبیه اغلب زنهای شهری امروز. سرگرم ظاهر و غافل از تربیت صحیح کودک. پدر و مادر هردو مشکلات تربیتی و رفتاری دارند. بلد نیستند چطور باهم برخورد کنند. مدام به یکدیگر پرخاش میکنند. نمیتوانند باهم گفتگو کنند و آمار درگیری و دعوا کردنشان بالاست. اما مثل اغلب خانوادههای شهریِ ایرانی سعی میکنند ظاهر خود را در برابر دیگران حفظ کنند و در چشم آدمهای اطراف، زن و شوهری صمیمی و کول! به نظر بیایند. حتی اگر زن چندین بار به قهر خانهاش را ترک کرده باشد.
اگر از بیرون به خانواده "آستیگمات" نگاه کنی، چندان مشکلی ندارد. بچه در مدرسه نمرات خوب کسب میکند و حتی به کلاس زبان میرود. اما همین بچه از ابتدایی ترین مراقبتها و توجههای عاطفی بی بهره میماند. پدر و مادر در طول روز قربان-صدقه فرزندشان میروند اما در حقیقت او را نمیبینند و نمیفهمند. از حال واقعی کودکشان بی خبرند. بچهای که حجم بالایی از استرس و پرخاش و خشم را در فضای خانه تجربه میکند. اما همچنان برای پدر و مادر مسئله اصلی فرزندشان کلاس زبان است!
در "آستیگمات" یک خانواده واقعی میبینیم. خانوادهای که اَبَر بحران ندارد اما مشکلات متعددی دارد که در کنار هم خانواده را به فروپاشی میبرد. نه یک فروپاشی عینی و دفعی بلکه یک انحطاط تدریجی و پنهان. خانوادهای که اینستاگرام و ماهواره مرد و زنش را بی اخلاق کرده است. خانوادهای که تلاش میکند وضع خود را ارتقا بدهد اما در انبوه مشکلات ریز و درشتش دست و پا میزند. گاهی وضع کمی بهتر میشود و خانواده کمی نفس میگیرد. اما باز به زیر آب میرود و اوضاع بحرانی میشود. یک تقلّای دائم که اغلب نتیجه رضایت بخش و پیروزمندانهای ندارد.
در این فیلم آدمهای عاقل و معتدل و خوب هم میبینیم. مادربزرگ خانواده و معلم مدرسه هردو آدمهای سالم و عاقل و مثبتی هستند که با وجود تمام سختیها و کژیها سعی میکنند راه خودشان را بروند. البته که همیشه دقیقا معادل مشی و رفتارشان قدر نمیبینند. اما همین قدرنادیدنها در عین شایستگی هم بخشی از وجه واقعی بودن و شبیه زندگی بودن داستان این فیلم است.
"آستیگمات" فیلمی شبیه زندگی همین روزهای ماست. داستان خانواده و آدمهایی که بحرانهای عیان و خیلی عظیم ندارند اما مشکلات و ضعفهایی دارند که نفسشان را تنگ کردهاست. به دیدن "آستیگات" برویم. حتما بخشی از زندگی خود را در روایت این فیلم خواهیم دید.